پسر گلم...
سلام پسر پسر خوشگلم.دلم برات تنگ شده بود.این روزها خیلی خوبم.اصلا اصلا مامانی رو اذیت نمیکنی.به موقع به کارهای خونه میرسم.البته میدونم که تو هم خیلی کمکم میکنی.مدام تو اتاقمون هستم و در حالیکه روی تخت دراز کشیدم به وسایلها و تخت و کمد و عروسک هات نگاه میکنم و تصور میکنم که تو، تو تختت هستی و داری با خرس گنده بازی می کنی.راستی دیروز باهم دیگه داستان خروس زری ، پیرهن پری احمد شاملو رو گوش دادیم.دوربین هم روشن بود تا واکنشهاتو ثبت کنم.اما توی شیطون بلای جگر مامانی تا دوربین خاموش می شد حرکت میکردی و تا روشن می شد ساکت میموندی.از شعرها و آهنگ هاش خیلی خوشت اومده بود.داستان تموم نشده و بقیشو باهمدیگه فردا گوش میدیم.شبی چندتا لغت انگلیسی هم یاد می...
نویسنده :
مامان نیک آهنگ
2:50